فرهنگ امروز: آیت الله سید محمد خامنهای ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا را برعهده دارند. این بنیاد در آبان 92 بیست ساله شد. از این رو مناسب دیدیم که هم به بهانه بیستمین سالگرد بنیاد حکمت اسلامی صدرا و هم به مناسبت فرارسیدن روز جهانی فلسفه گفتوگویی را با ایشان ترتیب بدهیم که در ادامه میآید.
ضمن تشكر از حضرتعالي جهت تخصيص زمان به اين مصاحبه، لطفاً مختصري از برنامههايي را كه اين بنياد محترم در خصوص فعاليتهاي فلسفي كشور به انجام رسانده، بفرماييد. اين برنامهها در چه قالبهايي (اعم از انتشار كتاب، مجله، برگزاري همايش و. . . ) و چه محتوايي (اعم از فلسفه اسلامي، فلسفه غرب، مسائل فلسفي، تاريخ فلسفه و. . . ) بوده است؟
بنياد حكمت اسلامي صدرا از بدو تأسيس كه بهصورت ستاد برگزاري اولين همايش جهاني ملاصدرا تشكيل شده بود، پايه و اساس كارهاي فلسفي و فرهنگي گستردهای را گذاشت كه تا آن زمان يا انجام نشده بود يا صورت كمالنيافته بود. همواره درصدد بوده و هست كه كارهاي موازي با ديگران يا تكراري يا كمبازده انجام ندهد و در جامعه انقلابي اسلامي معاصر ما تأثيري واقعي بگذارد. فهرست عمده فعاليتهاي اين بنياد اجمالاً عبارت بوده است از: چاپ و تصحيح علمي و انتقادي همه آثار ملاصدرا و چاپ آن به بهترين صورت ممكن، انتشار اولين مجله اختصاصي فلسفه به نام خردنامه (و اخيراً نيز براي اولين بار فصلنامهيي اختصاصي براي تاريخ فلسفه) در داخل و خارج، انجام سه همايش بينالمللي در ايران و نيز در لندن و بوسني و برگزاري هر ساله داخلي بهمناسبت روز ملاصدرا در اول خرداد ـ و چند همايش ديگر درباره فارابي ـ ابنسينا ـ حكمت شيعي (قزوين) و تاريخ فلسفه.
علاوه بر آن ورود و عضويت در فدراسيون انجمنهاي فلسفه جهان Fisp و شركت در آن و معرفي ملاصدرا و فلسفه اسلامي، تأسيس سايت ملاصدرا به چند زبان، چاپ و انتشار كتب فلسفي و مقالات همايشها به دو زبان فارسي و انگليسي، تأسيس دو انجمن بينالمللي به نام ملاصدرا و تاريخ فلسفه، تأسيس مركزي براي تدوين يك دوره جامع و نوين تاريخ فلسفي بينظير در چهل مجلد به دو زبان، تأسيس مركزي بنام فلسفه و كودك در ايران براي اولين بار و نشريهيي با همين نام، تأسيس خانه حكمت و فلسفه، تأسيس حكمتسرا براي عامه مردم، باشگاه فلاسفه براي شركت اساتيد در همايشهاي بينالمللي، انجام كارهاي علمي و فلسفي مشترك با چند مؤسسه فلسفي بيگانه، انجام موافقتنامههايي براي همكاري علمي فلسفي با چند آكادمي بينالمللي و چند دانشگاه و مؤسسه فرهنگي دولتي در ايران، تأسيس مجمع (آكادمي) تحقيقات پيشرفته تاريخ فلسفه، و چندين فعاليت ديگر.
آيا بنياد حكمت اسلامي صدرا داراي چشمانداز و بيانيه مأموريت جهت وصول به مراتب بالاي فعاليت فلسفي در كشور ميباشد؟ اگر چنين چشماندازي بهصورت مكتوب وجود ندارد حضرتعالي به عنوان رئيس اين بنياد، چشمانداز و مهمترين برنامههاي بلندمدت و ميانمدت بنياد را چه ميدانيد؟
كم و بيش اهداف كلي بنياد در اساسنامه و در همايشهاي نخستين بازگو و تدوين شده است. از آغاز كار، اين بنياد بهاين منظور تأسيس شد كه چند هدف اصلي و بهدنبال آن اهداف فرهنگي بر زمين مانده ديگر كشور را دنبال كند. يكي از مقدمترين اهداف كه زمينه كارهاي بعدي قرار گرفته، معرفي حكمت متعاليه و بسط و نشر آن در داخل و معرفي آن به جهان امروز و آينده بود و نيز فناوري و رشد و تكامل آن بههمت محققان و سد ثغور آن و نيز كشف و اصلاح نقايص و نيازهاي روز اين مكتب و همچنين معرفي شخصيت والا و كمنظير معنوي ملاصدرا و ابعاد مختلف علمي او تا از اين طريق هم مكتب و هم شخصيت ممتاز و وارسته او از بدفهميها و احياناً از ژاژخواهيها بيشتر محفوظ بماند.
هدف ديگر بنياد، معرفي تاريخي، علمي و تحليلي فلسفه اسلامي و كشف و معرفي ابعاد ممتاز و پنهان آن است تا در نتيجه، هجمه سياسي فلسفههاي بيگانه به ساحت تفكر فلسفي ايران اسلامي كماثر شود و كهن جامه خود را به جامه عاريت دشمنان ترجيح دهيم.
در اين بين، اهداف ديگري هم در نظر بوده است؛ از جمله يكي هماهنگسازي افكار فلسفي اهل فن از طريق جلسات عام و خاص و همايشهاي تخصّصي و دو انجمن بينالمللي فلسفي تا از آسيب پراكندگي افكار محققان كه بهسبب پراكندگي و انزواي فكري بوجود ميآيد جلوگيري كرد. در ضمن سعي شده است كه مقام اساتيد حوزه و دانشگاه به مجامع فلسفي جهان معرفي شوند و در كشور از حرمت آنها دفاع بهعمل آيد.
از اقدامات مهم ديگر، نشر حكمت عملي و معرفي آن و به جامعه كشاندن فلسفه و تربيت جوانان و نيز پايهگذاري فلسفه و كودك و همچنين از طريق تدوين يكدوره (حدوداً 40 جلدي) تاريخ جامع فلسفه، ضمن پژوهش علمي و تاريخي با شيوهيي جديد از حقوق كشور باستاني ايران در پرورش تمدن و دانش و فلسفه، دفاع شود و توطئه دشمنان اين ملت خنثي گردد. اهداف فرعي ديگر، همه در ضمن اين اهداف كلي و مهم گنجانيده شده و در دست اجراست.
با توجه به نقش برجسته بنياد حكمت اسلامي صدرا در فضاي فلسفي كشور، جنابعالي وضعيت آموزش و پژوهش فلسفي كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ مهمترين نقاط قوت و ضعف و نيز فرصتها و تهديدهاي حوزه فلسفه را بيان بفرماييد.
متأسفانه هم آموزش فلسفه نارسايهايي دارد و هم پژوهش آن. آموزش در دانشگاهها داراي نقايصي است، آموزش فلسفه اسلامي در دانشگاهها ضعفهايي دارد، اساتيد در تدريس خود معمولاً از متون اصلي دور ميشوند و كتب درسي فلسفي عميق مانند نهايهالحكمه هم نوشته نشده كه بتواند جايگزين كتب ابنسينا و خواجه و ملاصدرا و... شود و احياناً برخي اساتيد از عهده تدريس برنميآيند يا توان روحي و مزاجي انتقال و تفهيم آنرا ندارند. لذا دانشجویان مخصوصاً در دوره كارشناسي و حتي ارشد چيزي بدست نميآورند كه بعدها آنها را تدريس كنند يا بر اساس آن پژوهش نمايند.
نوآوري و پژوهش هم مخصوصاً در دانشگاهها كم است و از كساني كه بهندرت صاحبنظر و اهل پژوهش هستند، معمولاً ـ و نه هميشه ـ تشويق نميشود و از پژوهشگاههاي موجود دولتي هم خير و بركت رفته و پژوهش بهقدر كافي و با كيفيت قابل قبول، نسبتاً اندك است و راه و رسم پژوهش را هم به جوانان ياد نميدهد تا نخبگان جوان هنرنمايي كنند و استعدادهاي خود را بروز دهند.
در مقابل اين ضعفها، در سطح اساتيد حوزه و دانشگاه، هستند كساني كه با انگيزههاي شخصي در كنار مطالعه زياد، بهدنبال تدريس خوب و شاگردپروري و نوآوري و پژوهشهاي ارزشمند هستند و اگر چه اندكند ولي باعث اميدواري و ترغيب ديگران ميباشند.
من با فلسفه غرب موافقم و همواره به سراغ افكار نو و ابداعات آنها هستم، ولي در كشور ما فلسفه غرب صورت تهاجمي و حتي سياسي و خرابكاري پيدا كرده و براي كشور ما خطري جدي و بهتعبيري جنگي نرم عليه نظام و مردم محسوب ميشود و در برخي شاخهها يكي از ابزارهاي سياسي دشمنان شده است.
اساساً فلسفه غرب، فلسفهاي نيست كه بتواند جايگزين و جانشين فلسفه اسلامي مخصوصاً حكمت متعاليه شود و ذاتاً مشتي افكار ناپخته شخصي عدهاي از متفكران غرب است كه پس از كنار گذاشتن فلسفه اسكولاستيك خواستند فيالمثل مانند قهرمان داستان خيالي روبينسون كروزئه، بناي فلسفه را از صفر و خشت اول بر خرابههاي فلسفه كليسائي بگذارند.
از اينرو فلسفه در غرب به فتوا و دكترين و حدس و گمان شبيهتر است تا يك مكتب جامع و داراي جهانبيني، و يك سامانه و دستگاه پاسخگو به همه مسائل فلسفي. ايناست كه خواندن فلسفه غربي كه گاهي حتي در دانشگاهها ناقص و كممايه تدريس ميشود ـ پس از بيست سال مطالعه چيزي جز سراب فلسفي باقي نميگذارد و مجموعهاي از آراء ضد و نقيض و متفرقه است كه گاه در وجودشناسي است و گاه در معرفتشناسي و حتي گاه به مباحث زباني و هرمنوتيك ادبي منتهي ميشود و اسم آنرا فلسفه ميگذارند.
مهمتر از همه اين نقايص آناست كه گاهي در ذهن دانشجو فرو ميكنند كه فلسفه اسلامي افكاري كهنه و بيفايده است و او را از عمق فلسفه اسلامي دور نگاه ميدارند. اين مسأله مهم جامعهشناختي آموزش فلسفه و هجمه فلسفه غربي با اهداف سياسي در برخي مراحل از تهديدهاي محسوس و پيشروي جامعه علمي ما است، كه متأسفانه به حوزههاي علميه هم كمي سرايت كرده و فلسفه اسلامي را كه هزار سال سابقه و ريشه دارد تهديد ميكند.
وضعيت فلسفي كشور، با وضعيت مطلوب چقدر فاصله دارد؟ مهمترين ويژگيهاي وضعيت مطلوب فلسفي كشور را چه ميدانيد؟
از مطالبي كه گفته شد روشن ميشود كه وضعيت موجود فلسفي كشور با وضعيت مطلوب فاصله زيادي دارد و حتي اين فاصله اندك اندك، بيشتر ميشود. ضمناً، وضعيت مطلوب فلسفي كشور هم يك قالب يا صورت واحد قابل ارائه ندارد و به اوضاع و احوال و شرايط معلم و محصل و امور مادي و معنوي مربوط است.
بهنظر من مهمترين ويژگي وضعيت مطلوب آناست كه علاوه بر تغيير روش نارساي كنوني، بايد تدريس بهروش صحيح و سودمند، رشد آن را بهياري محققان خود شتاب ببخشيم و مسائل مانده يا وامانده فلسفه را ـ هرچند با آراء و نظريات جديد دنيا ـ حل و برطرف كنيم. از طرف ديگر وسايط و ابزارهاي تدريس و تحقيق را كه استاد خبره و كتب درسي يا متون منقح فلاسفه اسلامي است اصلاح و پرداخت و رفع عيب نمائيم و البته بيشترين سهم اين كار بر دوش دولت و مراجع سياستگذاري و تصميمگيري ميباشد.
از نظر حضرتعالي براي وصول به وضعيت مطلوب فلسفي در كشور چه برنامهها و اقداماتي لازم است؟ آيا لازم است در دانشگاهها يا پژوهشگاهها يا بنيادهاي فلسفي یا ... انگيزههاي لازم جهت وصول به وضعيت مطلوب حاصل شود يا نيازمند تغييرات ساختاري و قانوني هستيم؟
كلمه «مطلوب» در وضعيت مطلوب فلسفي، عرض عريضی دارد و بهحسب سوابق و ملاكات و اوضاع و احوال خاص و عام فرق ميكند و بين حداقل و حداكثر در نوسان است. اما در شرايط كنوني كه قانع به وضعي قابل قبول باشيم، مقدماتي لازم است:
اولاً ـ براي فلسفه در كشور ـ پس از يك برآورد آماري و ميداني از وضع موجود ـ بايد مانند چشمانداز بيست ساله كشور، نوعي چشمانداز تهيه شود كه بوسيله شوراي انقلاب فرهنگي و البته صدها انديشمند فلسفه آشنا و دلسوخته، خطوط آن ترسيم شده باشد و براي يكبار در نظام اداري و علمي كشور تكليف آن معين گردد.
ثانياً ـ هم براي تدريس آن بايد در برنامههاي تفصيلي فكر و اقدام شود و هم براي كتاب درسي دانشگاهي و حتي حوزوي و هم بايد در كنار ايندو مقدمه، موضوع استاد شايسته تدريس و وظايف او هم حل شود و هر فارغ التحصيل دوره دكتري حق تدريس فلسفه نداشته باشد و براي تدريس فلسفه بايد شروط و حتي آموزشهاي لازم داده شود و شروط بيشتري گذاشته شود.
مشكل ـ بهاصطلاح معروف ـ معلّم كم سواد را بايد در دوره ارشد و دكتري دانشجويان فلسفه حل كرد و لگام تدريس فلسفه را بايد بهدست هر كسي نداد تا كوري عصاكش كور دگر نشود. در حوزههاي سنتي، روش تدريس بهصورت استاد محدود ولي شاگرد غيرمحدود است. مثلاً در زمان ما فقط علامه طباطبائي درس فلسفه ميگفت و شاگردان او امروز همه جا هستند. بايد استاد واقعي مدرس فلسفه باشد تا شاگرد او واقعاً دستش به فلسفه برسد.
بنابراين، بهقول شما نيازمند تغييرات ساختاري و قانوني هستيم. شوراي انقلاب فرهنگي ـ عليرغم احترامي كه براي اعضاي آن قائلم ـ در اين زمينه قصور كردهاند و نميگويم تقصير، چون تعمدي در كار نبوده و بيشتر به ضعف شركاي دولتي آن مربوط بوده است. اما بههرحال اين سنگر، اولين سنگر دفاع از حيثيت علوم انساني بهويژه فلسفه است كه اگر درست شود بيشتر امور علمي و اجتماعي و حتي سياسي را هم با آن ميتوان درست كرد.
به عنوان رئيس بنياد حكمت اسلامي صدرا، لطفاً بفرماييد كه اين بنياد چه برنامههايي را در جهت ارتقاي وضعيت فلسفي كشور را در دست اقدام دارد؟
اين بنياد در درجه اول به معرفي ملاصدرا و مكتب و كتب و آثار او پرداخت و دانشگاهها را بيشتر از پيش، متوجه اهميت اين مكتب و كلاً فلسفه اسلامي ساخت. در مراحل بعد بهوسيله كنگرهها و همايشهاي كوچك و بزرگ به تبادل بيشتر افكار منزوي و عقايد و آراء مختلف اساتيد حوزه و دانشگاه كمك بسيار كرد، زيرا تا فكر فلسفي در جامعه در زير سقف واحد و همراه نقد و استدلال و تبادل و تقارب نباشد، پيشرفت نميكند. فيالمثل مثل آبي است كه اگر در جريان نباشد، مرداب ميسازد و عفن ميشود.
وضع فلسفي ما، مشكلات و نقايص متعددي دارد. يكي از آنها وضع تاريخ فلسفه است كه با وجود اهميت و نقش آن در فهم فلسفه، در كشور ما تحت نفوذ مؤلفان ـ گاهي ـ مغرض غرب قرار دارد و بسياري از حقايق را مسخ يا حذف كردهاند كه به هويت ملي و اسلامي ما مربوط بوده است و بايد اين سيطره استعماري و ضد استقلال را برهم زد. بنياد حكمت اسلامي با طرح عظيم خود، بناي يك دوره جامع و نوين تاريخ فلسفه ايران و جهان را گذاشت كه اميد ميرود بتواند اين طلسم را بشكند و پيشبيني ميشود كه 40 مجلد هم تجاوز كند. به برخي اقدامات ديگر بنياد هم قبلاً اشاره شده است.
بهنظر من بسياري از برنامههاي كشور چه فلسفي و چه فرهنگي و چه اقتصادي و حقوقي و سياسي بايد در دست شوراها و گروههاي ثابتي (مانند شوراي انقلاب فرهنگي) باشد تا با تغيير مديران و سليقههاي مختلف روز بهروز تغيير نكند.
شاخهاي كه در شوراي انقلاب فرهنگي به فلسفه ميپردازد هم بايد با بنيادها و نهادهايي كه چشمانداز و طرح و فكر دارند در تماس دائمي باشد و از تجربه آنها استفاده كند.
به نظر حضرتعالي آيا ما توانستهايم ديدگاههاي فيلسوفان مسلمان بهويژه فيلسوفان معاصر را در اختيار انديشمندان ديگر كشورها قرار دهيم؟ براي حصول چنين هدفي چه كارهايي را لازم ميدانيد؟ اين بنياد محترم كارهايي را در اين خصوص در دست اقدام دارد؟
بايد اقرار كنم كه ما هنوز نتوانستهايم اين كار را به حد مطلوب برسانيم. بنياد حكمت اسلامي صدرا از آغاز كار به جدّ به اين موضوع پرداخته است. اولين همايش ملاصدرا در سال 78 در تهران خيلي مؤثر بود و صداي ما را در پنج قاره منتشر كرد. اما فضاي بزرگ جهان به بيش از اين نياز دارد. ما دهها جلد كتاب بهزبان انگليسي و چند زبان ديگر حتي چيني، كرهاي، پرتغالي، تركي، بوسينائي ترجمه و تهيه و پخش كردهايم. عضو ثابت فدراسيون جهاني انجمنهاي بينالمللي فلسفي هستيم و همه انجمنهاي معروف دنيا، ملاصدرا و ما را ميشناسند. دهها مقاله بهزبان انگليسي در كنگرههاي بينالمللي شرق و غرب فرستادهايم و نظر عدهاي بياطلاع را به فلسفه اسلامي جلب و به آن علاقمند كردهايم، اما اين مقدار كافي نيست و براي حصول اين هدف به نوعي طرح ملي و دولتي و بينش غيرعوامانه مسئولين اداري و مالي نيازمند است و برای فرستادن استاد فلسفه به سراسر جهان و شركت در همايشها و چاپ و پخش كتاب، بودجه كافي و همكاري دستگاههای بينالمللي لازم است.
بنياد در اين راستا كار خود را دنبال ميكند ولي متأسفانه عوايق و موانع ما، موانعي خارجي و از سوي دشمنان نيست بلكه از طرف دوستان و مسئولين عوام است كه فرق گوهر و خرمُهره را نميدانند و گاهي صدها ميليارد تومان خرج چيزي ميكنند براي كاري، كه دردي را دوا نميكند.
میزان مقالات علمي كه در چند سال گذشته در كشور منتشر شده است نشان ميدهد كه سهم بزرگي از اين مقالات به معناي عام فلسفه يعني فلسفه، كلام، عرفان و مطالعات اديان اختصاص يافته است. در عين حال سهم ما در مقالات بينالمللي در اين عرصه كمرنك است. جنابعالي به عنوان رئيس بنيادي كه چندين مجله علمي پژوهشي در عرصه مباحث فلسفي منتشر ميكند آيا برنامهاي براي ارتقاي وضعيت كشور در عرصه مقالات فلسفي در دستور كار داريد يا خير؟ و چه راهكارهايي را براي حصول به اين هدف پيشنهاد مينماييد؟
مقايسه فلسفه و علوم عقلي با علوم ديگر صحيح نيست. در علوم ديگر، دو خصوصيت وجود دارد. يكي آنكه تقريباً زبان واحدي دارند دوم آنكه پخش و نشر آن براي كشور ميزبان مقالات معمولاً سودمند و الهامبخش است و بيشتر به فناوري و صنعت و بازار مربوط ميشود و در فلسفه اينگونه نيست و در دنيا هر كس بساط و زبان خودش را دارد. بهعلاوه بهدليل سياستهاي غربي و سلطه آن بر مؤسسات فرهنگي و انتشاراتي، آنها در زمينه فلسفه، بيشتر علاقهمند پخش و تبليغ آن هستند نه پذيرش فلسفه اسلامي و تفكر شرقي و ايراني كه با منافع آنها نميسازد.
بهنظر من بايد مقالات فلسفي ما، مباحث تطبيقي با فلسفه روز غرب باشد تا ارزش خود را نشان دهد. ديگر آنكه با مجلات و مراكز درج مقالات بينالمللي بايستي روابطي تفاهم آميز داشت و رايزنان فرهنگي و دستگاههاي دولتي مربوطه بايد در اين تقارب و تفاهمها فعال باشند تا با مختصر بهانهاي مقالات فلسفي ما را رد نكنند.
به نظر حضرتعالي چرا در حالي كه در هر سال سمينارهاي كوچك و بزرگ بينالمللي در عرصههاي علمي مثل پزشكي و مهندسي در كشور برگزار ميشود، شاهد برگزاري اندك سمينارهاي بينالمللي فلسفي در كشور هستيم. جنابعالي به عنوان رئيس بنيادي كه تا كنون چند سمينار و همايش بزرگ بينالملي را عرصه مباحث فلسفي ساماندهي و برگزار كرده است، چه راهكارهايي را براي توسعه و بهرهبرداري بهينه از چنين نشستهايي پيشنهاد ميكنيد؟ خصوصاً اين كه چنين نشستهايي ميتواند به نزديكي ديدگاهها و شناخت بهتر فرهنگها نسبت به يكديگر كمك نمايد.
اين موضوع به فرهنگ حاكم بر دستگاههاي دولتي و حتي مقننه برميگردد، شما ملاحظه كنيد مقامات عاليه كشوري در بيشتر همايشهاي غيرفلسفي شركت ميكنند. صدا و سيما در تمام برنامههاي خبري آنها را با آب و تاب منعكس ميكند، سخنرانان افتتاحيه طوري از موضوع همايش ستايش ميكنند كه شنونده احساس ميكند كه موضوع كنگره بسيار حياتي بوده است. بودجه كلاني خرج ميشود ولي هيچكس اعتراض نميكند. اما برگزاري همايشهاي بينالمللي وقتي به فلسفه ميرسد فوراً بودجهها انقباضي ميشود، وقتي با كمترين بودجه آنرا راهاندازي ميكنيد شايعاتي در برخي محافل پخش ميشود كه ريخت و پاش شده و سيل ملامت از هر طرف جاري ميشود.
بنياد حكمت اسلامي به دنيا اعلام كرده بود كه هر پنج سال، يك همايش بينالمللي در فلسفه اسلامي و حكمت متعاليه خواهد داشت. ولي پس از دومين همايش كه بيشتر آن با هزينه شركتكنندگان اداره شد، وضعي پيش آوردند كه براي همايش سوم رغبت پيدا نكرديم و مسلماً آسيبي بود كه به نشر صحيح و قوي فلسفه اسلامي در جهان وارد شد.
بهقول معروف از مسئوليني كه يك ورزشكار يا مطرب را به آنگونه تشويق و استقبال ميكنند ولي ارزش كار متصديان تفكر تاريخي و عميق فلسفه اسلامي را نميشناسند بايد خواست كه نگاه خود را عوض كنند و غبار را از ديده خود بزدايند.
گاهي شاهديم كه عدهاي با ارائه تلقي بسيار محدود و مقيدي از فلسفه، آن را براي دينداري مردم مضر ميدانند. جنابعالي به عنوان يك روحاني كه هم داراي تحصيلات حوزي و هم دانشگاهي هستيد، چنين ديدگاهي را ناشي از چه پيشفرضهايي ميدانيد؟ چگونه ميتوان از اين نگاه تنگنظرانه در خصوص فلسفه جلوگيري كرد؟ به عبارت ديگر اين نگاه را به چه ميزان مضر به وضعيت انديشهاي مردم كشور ميدانيد؟
موضوع برداشت ناصحيح و غيرواقعي از تدريس و تحصيل و نشر فلسفه دو گونه جدا از هم است. در قديم، بعضي از افراد متدين كه دستي از دور بر شعله مقدس فلسفه داشتند، از روي تقوا و تقدس آنرا مضر به دين و عقايد جوانان ميدانستند كه البته كاملاً برعكس بود ولي بهسبب نبود عمق لازم در اطلاعات اينگونه افراد اين برداشت ناصحيح به وجود ميآمد.
اما پس از انقلاب و بهسبب ارتباط مستقيم مؤسس انقلاب اسلامي ايران با فلسفه و شخص ملاصدرا و نيز توجه كشورهاي سني مذهب به فلسفه اسلامي و نزديكي با مكتب ملاصدرا، عوامل سياسي عربي منطقه به تلاش افتادهاند كه فعاليتي نظير حركت ضدشيعه و ضدفلسفه غزالي را در ايران و بهويژه در حوزه انجام دهند و چند نفر هم فريب خورده و به تبليغ عليه فلسفه برخاستهاند.
نتيجه اين فعاليت بسيار خطرناك است و منشأ اختلاف و دو دستگي در جامعه و حمله به رهبر انقلاب و علماي شيعه ميگردد. و بهضرر كشور و نظام و بهنفع دشمنان است و بايد براي آن فكري كرد.
از وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید تشکر و قدردانی میگردد.
* بات تشکر از موسسه حکمت و فلسفه که این متن را جهت انتشار در اختیار فرهنگ امروز قرار دادند.
نظر شما